ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
دکتر چهل وپنج روز بهش استراحت داده بود. آوردیمش خانه. عصر نشده، گفت « بابا ! من حوصله م سر رفته .» گفتم « چی کار کنم بابا ؟ » گفت « منو ببر سپاه ، بچه هارو ببینم .» بردمش . تا ده شب خبری نشد ازش . ساعت ده تلفن کرد ، گفت « من اهوازم . بی زحمت داروها مو بدید یکی برام بیاره.»
شادی روح شهید حاج حسین خرازی صلوات
منبع:کتاب خرازی
. این رسم ما نبود که ز باران جدا شویم . در هجوم وحشت شب بی صدا شویم
این عهد ما نبود که در انتهای راه . ما بین کوچه ها تک و تنها رها شویم.
آن روزها که شوق شهادت به سینه بود. توفیقمان نبود که شبیه شما شویم.
رفتید تا همچو پرستو رها شوید . ماندیم ما که هم نفس سرفه ها شویم.
ای کاش می شد از لبتان ساغری زنیم . تا همنشین و هم نفس آل عبا شویم.
رفتید خوش به حال شما یادمان کنید . شاید که با نسیم دعایتان دوا شویم .
خدا خیرتون بده عالی بود
اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک.التماس دعا